جدول جو
جدول جو

معنی غم گساری - جستجوی لغت در جدول جو

غم گساری
دوستی، همدمی، غم خواری، غم زدایی، برای مثال در جهان هیچ سینه بی غم نیست / غم گساری ز کیمیا کم نیست (خاقانی - ۵۷۰)
تصویری از غم گساری
تصویر غم گساری
فرهنگ فارسی عمید
غم گساری
غمخواری، دلسوزی، مهربانی
تصویری از غم گساری
تصویر غم گساری
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غم گسار
تصویر غم گسار
یار و دوست که همدم و هم راز باشد و غم شخص را از بین ببرد، غم خوار، برای مثال همه روز اگر غم خوری غم مدار / چو شب غم گسارت بود در کنار (سعدی۱ - ۱۶۳)، آنچه غم و غصه را بزداید، آنچه اندوه ببرد، غم زدا، برای مثال مطرب یاران بگوی این غزل دلپذیر / ساقی مجلس بیار آن قدح غم گسار (سعدی۲ - ۴۸۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غمگساری
تصویر غمگساری
دفع ملالت و دلتنگی، غمزدائی، دلداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غم گسار
تصویر غم گسار
آن چه که غم را ببرد، دوست، یار، همدم، غمخوار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غم گساردن
تصویر غم گساردن
زدودن غم غمخواری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
اندوه گسار فرمزدای، دوست یکرنگ، می ناب آنچه که غم را ببرد غمزدای، دوست رفیق، محبوب معشوق، روز هشتم از ماه ملکی، اثر صفت جمالی که عموم و شمول دارد. یا باده غمگسار. شرابی که اندوه بزداید
فرهنگ لغت هوشیار